جدول جو
جدول جو

معنی سر خاک - جستجوی لغت در جدول جو

سر خاک
(سَ رِ)
کنایه از بالین. (آنندراج). کنار قبر. کنار گور. سر گور:
چون شمع سر خاک شود سایۀ یارم
پیشانی خورشید شود شمع مزارم.
ملا زمانی هروی (از آنندراج).
به نگاهی دل سرگشتۀ ما را دریاب
به چراغی سر خاک شهدا را دریاب.
صائب.
- سر خاک رفتن، برای فاتحه خواندن بر سر قبر مرده رفتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرخاب
تصویر سرخاب
(دخترانه)
سهراب، گلگون، شاداب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرخاب
تصویر سرخاب
گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زر خشک
تصویر زر خشک
طلای خالص، زر خالص، زر طلی، زر رکنی، شش سری، ابریز، زر بی غشّ، زر طلی، زر جعفری، زر طلا، زر ده دهی، زر شش سری، زر سرخ
فرهنگ فارسی عمید
(زَ رِ / زَرْ رِ خُ)
طلای خالص بی غل و غش را گویند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). زر خالص و بی بار. (ناظم الاطباء). زر خالص. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). در سراج نوشته که خشک بمعنی تنها آمده یعنی زری که در آن غش نباشد. (غیاث اللغات). کنایه از زر خالص. (انجمن آرا). زر خالص و مجرد. (شرفنامۀ منیری) :
برون از طبقهای پر زر خشک
به صندوق عنبر به خروار مشک.
نظامی (اقبالنامه بنقل از شرفنامۀ منیری).
از شتر بارهای پر زر خشک
و از گرانمایه های گوهر و مشک.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 61)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
همسایه. مجاور. هم سامان
لغت نامه دهخدا
(گَ رِ خُ)
نوعی از جرب است. جرب یابس. خصف. رجوع به جرب شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. دارای 399تن سکنه است. آب از قنات است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فَ شِ)
کنایت از زمین است. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(چَ هَِ)
مجازاً قبر. گور:
برکشید آن غریق را بشتاب
در چه خاک بردش از چه آب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
موضعی است نزدیک کابل. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سه خان
تصویر سه خان
خانه سوم از نرد سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر خور
تصویر سر خور
آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای سرخ رنگ که زنان بگونه خود مالند گلگونه غازه، نوعی مرغابی سرخ رنگ خرچال شوار شوال، شراب لعلی، خون
فرهنگ لغت هوشیار
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
خطی که به عنوان نمونه استاد خطاط نویسد سر مشق، یاد داشت مخارج روزانه، قباله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خار
تصویر پر خار
که خار بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
((خَ))
جانوری است از دسته بندپایان با اندامی کوچک و خاکستری رنگ که در جاهای نمور و تاریک زندگی می کند
فرهنگ فارسی معین
گل و لای
دیدن گل و لای: یک بیماری طولانی
افتادن در گل و لای: زیان
- لوک اویتنهاو
اگر بیند که گل خورد، دلیل که مال بر عیال هزینه کند. اگربیند که خانه خود را به گل اندود کرد، دلیل غم است. اگر گلهای سبز و سرخ و سفید بیند، دلیل لهو و لعب و طرب است و گل سیاه غم و اندوه است. اگر بیند درمیان گل غرق شد، دلیل که به بلائی درماند. محمد بن سیرین
تعبیر گل را در کاه گل نوشته ام. دیدن گل در خواب خوب نیست و گرفتاری دست و پا گیر و ابتلا به سختی ها و مشکلات تعبیر شده بخصوص اگر دست و پا یا لباستان به گل آلوده شده باشد گل در خواب هر قدر چسبناک تر و غلیظ تر باشد ابتلا به گرفتاری و غم و رنج بیشتر است. کمترین ناراحتی آب گل آلود یا گل رقیق و سیال است که اوقات تلخی ساده تعبیرمی شود. برای یافتن تعبیر گل به (کاه گل) نگاه کنید چون از کاه داخل آن گذشته تعبیر یکی است. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن گل در خواب، نشانه ناتوانی در پرداخت وامها و دور شدن از آرزوهاست.
۲ـ اگر خواب ببینید ساحلی گلی را حفر می کنید، دلالت بر آن دارد که تسلیم خواسته های دشمنان خود خواهید شد.
۳ـ اگر خواب ببینید در حین حفر زمینی خاکی به گل می رسید، علامت آن است که حوادث غیرمنتظره شما را از پیشرفت در شغل جدید، باز می دارد.
۴ـ اگر زنان در خواب گل ببینند، دلالت بر آن دارد که در امور عشقی، اجتماعی و کار با سردر گمی روبرو خواهند شد.
اگر بیند که از میان غرقاب (آب عمیق) گل برآمد و خود را بشست، دلیل که از غم برهد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
قطعه ی چوبی در بالای در که در سوراخ فوقانی جای گرفته و نگه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بوقلمون
فرهنگ گویش مازندرانی
برگ سبز درختان جنگلی که خوراک دام است
فرهنگ گویش مازندرانی
متوجه، هوشیار
فرهنگ گویش مازندرانی
سر در گم
فرهنگ گویش مازندرانی
گردویی که از آن به عنوان تیله استفاده شود، در کتول به دام
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان فریم ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
باد زمستانی جنوب غربی که غالبا سردی برف ارتفاعات البرز را
فرهنگ گویش مازندرانی
گیره ی چارقد زنان شامل دو عدد سکه ی نقره ای بوده و به وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی
محله ای در گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
بی اجازه، خودسرانه
فرهنگ گویش مازندرانی
پیروز، غالب، قویتر، برتر
فرهنگ گویش مازندرانی
پرخور، شکم باره
فرهنگ گویش مازندرانی
پرخواب
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که طبعی دارد
فرهنگ گویش مازندرانی